Just to prove....

زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه ...

فهیمه ....

 



 

 

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ] [ 18:5 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


سری 3 ...

 فقر اينه كه : 2 تا الگو داشته باشي و 2 تا دندون خراب توي دهنت 
فقر اينه كه : ر‍‍ژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه 
فقر اينه كه : كتابخونه ي خونه ات كوچيك تر از يخچالت باشه 



بايد پرسيد از گربه هاي له شده ي كف خيابان 
كه آن طرف خيابان چه داشت كه اين طرف نداشت ...


در روياي كودك كفاش 
هر روز قدم مي زنند مردان هزار پا...!


گله ای نیست...
خودم آرزوکردم که به هر چه دوست داری برسی
آرزویم برآورده شد ....
به "او " رسیدی


هوابرفی،چه آسمون سخاوتمندانه میباره رو سر تمام مردم شهر.براش فرقی نمیکنه که کی پولدار،کی فقیر،کی دلش شکسته،کی دل میشکنه،کی تنهاس،کی دنیا به کامش میچرخه...میباره بی هیچ منتی
آسمان معلمت باشه مهربون باش بدون اینکه بپرسی کی هستی...
شادباش روزای قشنگ برفی......


در لابه لاے دلشوره ها و ترس هایــَم، لــَب ِ پرتگاه ایستاده ام
میدانم دستم را نمیگیرے..!!
فقط مَحض ِ رضاے ِ خُدا پرتَم نکَـــטּ... ! 


خداحافظی ات عجب خرابه ای به بار آورده !
نگاه کن …
مدت هاست در تلاشند تا مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون بکشند …


یارم حاکم بود
گفتم حکمت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت خشت
نمیدونست که دست من پر از دله
با خشت هم دلمو شکست هم دستو پامو
دستو دادیم به روزگار


دل شکستن سنگ نمیخواد ، دل به نگاهی سرد میشکند...


منتــظـر خداحـافظی مـن...
نبـــــــــاش...!!!
مـن هـر کـه را بـه خدا سپـردم...
پـــس نیـاورد...!


تو میگذری,

زمان میگذرد ! چه كنم با دلی

كه از تو توان گذشتنش نیست!!


چند بار نوشتمو پاک کردم، اما دیگه نوشتنم از غمم کم نمیکنه...
.
.

.
خدایا تو رو به بارانت قسم رحم کن...


شب یلدای مان ...
نه سرخی انار نه لبخند پسته ، نه شیرینی هندوانه
همه برایم بی معنی شده ، وقتی تو کنارم نیستی
بی تو یلدا زجر آورترین شب دنیاست !


پایانی برای قصه نیست ! 
چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگ ها سیر ...!


چــه بــــر سر عشــــــق آمــــد ؟؟؟
کـــــــه از افسانــــه هـــــــــا …..
رسیـــد بــــه صفحـــه حــــوادث روزنـــــامه هـــــا؟؟


از اتـــاق خاطـــراتم بوی حـــلوا بلند شــده است

آرام فـــاتــحه ای بــخـــوان...

شـــاید خدا گذشـــته ام را بیــــامــــرزد!!!


کاش پدرم میفهمید !

این سیگاری که در دست من هست..

برای تفریح نیست..

غمی دارم به اندازه تفاوت نسل او تا من


اگر روزی رسیدی که من نبودم تمام وصیتم به تو این است :
” خوب بمان ” از آن خوب هایی که من عاشقش بودم … !!


چــه کـسی درک مـیـکـنـد
جـوانـی کـه در ایـن سـرما ، روی نـیـمکت پـارک نـشسته و خـیــره بـه روبـرو نـگـاه مـیـکـند…؟


آهسته گفت : "خدا نگهدارت" ...

در را بست و رفت ..

آدمها چه راحت ، مسئولیت خودشان را ..

به گردن "خدا" می اندازند ...


روز و شبا از پس هم میگذره ...
اما قلب من فکر من 
تو همین لحظه رفتنت ثابت مونده...
زمان تو اون لحظه واسه من متوقف شده 
روح من کنار مرگ اون لحظه عزادار نشسته
فقط جسمم داره ثانیه ها رو طی میکنه و فرسوده میشه از این گذر ثانیه ها...

 

 

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ] [ 17:48 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


 سلام فهام جونی...

چنتا عکس از سسک برات گذاشتم

اگ ندیدی ک نوش جونت اگرم دیده بودی به رو خودت نیار ضایع نشم





 

 

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ] [ 14:11 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


سری دوم ...

 خدايا اندكي نفهمي عطاكن كه راحت زندگي كنيم !
مرديم از بس فهميديم و به روي خود نياورديم...


 

دوستی را که چشم انتخاب کند ، ممکن است محبوب دل نشود
ولی آن را که دل انتخاب کند ، بی گمان نور چشم خواهد شد . . .

نه به بدیهایت برایم مهم است 
نه دروغهایت
و 
نه رفتنت
هیچکدام به احساسی که به تو دارم نمیتوانند غالب شوند
وتو 
تا ابد نور چشم من خواهی ماند

 

 

شراب هم به مستی ام حسادت می کند

آنگاه که خمار یک لحظه

دیدن تو می شوم . . .


 

چشمانم خسته است و نبض ذهنم افتاده ! 
کاش نگاهت 1 قدم نزدیکتر بود......


 

فقط میگـویــم رفــت ...


آنکـه تعهــد داده بــود کـه ..

همیشه میمــانــم ..


 

امشب رها از زمان 
تنها به تو می اندیشم . . .
آهنگهای تکراری ...
خاطرات تکراری . . . .
و اشک های تکراری ....
تکرار در بودن تو که هیچ گاه تکراری نمی شود ...
این بی نهایت من است . 


 

بـزرگ تـر کـه شـدم .. داسـتـانـی خـواهـم نـوشـت کـه کـلـاغ هـایـش قـصـه بـبافـنـد و آدم هـا را بـه هـم بـرسـانـنـد!

 

خدايا . . !
يا فرياد در گلويم را بگير يا بغض گلوگيرم را . . .
هر كدام راه ديگری را بسته 

ســکوتِ ســـرد این روزها را مــگذار به حـــساب آرامــــش ... !
خیلـــی وقـــتها مرگ ، در ســکوت اتــفاق مـــی افـــتد ... !


منتظرم خدایا...خط پایانت کو ...آیا جهنمت همین جایی که هستیم نیست؟من آتشت را به نامردی ها " دو رویی هاو خیانت ها ترجیع میدهم ...شاید اگر ایوب هم در عصر ما بود صبرش لبریز میشد ...

 

کارش شده بود سوختنُ ساختن !!!
ســــــــــــــــوخت ، زندگی ام را ...
ســـــــــــــــــاخت ، دردهایـم را ...
و من ؛
خجل بودم از این همه بخشندگی ...


هی
لعنتی
باز ...
خوابت را دیدم ,

بیا
این بار
تدبیر کن ...

نه ... تعبیر !!!



به " آنهایی " می اندیشم 

که
روی " شانه هایم " گریه کردند،

و نوبت " من " که شد،

" شانه " خالی کردند !!!


شب شکست.
پیمان شکست.
عهدی شکست.
قلبی شکست.
از شکست هر شکستی بر دلم آهی نشست…


آدم هرگز نميفهمد كه تا چه اندازه عاشق است ، مگر زماني كه بكوشد ديگر عاشق نباشد.


ســکـوتِ مـن هـیـچـگاه نــشانـه ی رضایــتــم نــیــست...
مــن اگــر راضـی بــاشـم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بـا شـادی مـیـخـنـدم !
سـکوت نـمی کنم !


و بالاخره خواهي فهميد که :
هميشه يک ذره حقيقت پشت هر"فقط يه شوخي بود" هست.
يک کم کنجکاوي پشت "همين طوري پرسيدم" هست.
قدري احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.
مقداري خرد پشت "چه ميدونم" هست.
و اندکي درد پشت "اشکالي نداره" هست.

 

 

 

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ] [ 13:39 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


سری اول ...

 

شبــيه غــريــبه ها حــرف نزن
"شما" که خــطــابم ميکني ويران ميــشوم...
 
 



 چــشـــم بــسته از فــرسنگهــــا مي شناسمت
اين تلاشــت بـــراي گـــم شدن
مـــرا مي خنداند . . . 




خــوب هــم کــه بــاشي
از بــس بــدي ديــده اند ...
خوبــيــهايت را بــاور نمــي کنند!!!
نفــرين به شهري که در آن غــريــبه ها آشــناترند!!!



 

کــــــاش بـــاران بگــيـرد ..
کــــــاش بـــاران بگــيـرد و شيشه بخار کـــــــنـد…
و من هـــمه ي دلتنگيهايم را رويش “ها””کـــــــنـم…
و با گــــوشه ي آســــتـيتنـــم هـــــمه را يـــکـبـاره پــاک کـــــــنـم … و خـــلاص…




بــــــرگـــــرد
و زمـــــان را غــــافـــــلـــگيـــــر کـــــــــن
مــــــن بـــا تـــک تـــک ثـــانــــيــــه هـــا شــــرط بــــســــتــه ام...




اين آرامشِ..ظـاهــرم
گمـراهت.. نکنـــد!
در درون
!خــانـه بر دوشــم ....




دلگيـرم از ايــن قابهـاي مضحـي بــي روح
لبخندهاي خشن
احوال پـُرسـي هـاي معمـولــي
چشــمات مـن
تصـويـري از جـنس نـگـاه تـو  مي خـواهـد . . .!!.





ديوانه ي تمام اس ام اس هاي عاشقانه اي هستم
که اشتباهي
سر از تلفن من در مي آورند
اصلا از کجا معلوم، تو نباشي.....




مادر گفته بود رقص حرام است؛ نياموختم
اما حالا هرشب
با وُدکا و خيالِ تو مي‌رقصم.
ببين چه حرام در حرامي ساخته‌اي از من!




من از چشمانت چيزي نمي خواهم به جز
گــاهـــي
نگـــاهــــي
اشتبـــاهــــي
 



نذر كرده ام اگر به سلامت از راه برسي
دلم را قرباني بكنم
و از تو بگذرم
.
.
.
يادم نبود
چندان به باورهايم پايبند نيستم!




دلــگيـــر مباش .
دلت که گيـر باشد ،
رهـــــا نمي شوي !
خـداونـد ،
بنده گــان ِ خود را ،
با آنچه به آن « دل » بســته اند مي آزمــايد !!




تــَرکــَت کَـــرده ؟؟؟
شَــب هآ بـ ـه يآدَش گــــريه مـ ـي کـــُني ؟؟؟
نــ ـآرآحَــــت َنبـ ـآش ...
يــه روز تــو تَنهـــا آرزوي زنـــــدگــيش مـي شي
ايـن بَدتـــــَرين انتــقامــــه !!!




سراغم را از کسي مگير
هرگاه مرا نيافتي...!!
گم شده ام در انبوه آشفتگي هام...
آسيمه سر به دنبال خودم مي گردم...
بي نشان خواهم شد
در شهر نشانه ها!!
هرگزم نخواهي يافت...
سراغم را از کسي مگير...!!




از روي کينــه نيــست ....
اگــر خنجــر بــه سينــه ات مي زننــد !
ايـن مردمــــان تنـــها بــه شــرط چاقـــو .....
دل مـــي برند ... !!!




سيـــب هنوز هم شيرين است
هنوز هم آدم بهشــــت را به لبخنــد حـــــــــــوا مي فروشد
شيطــــــــــــــان بهانه بود




تمام شد !! من به عقد غم ها در آمدم.. 
نگاه کن اين حلقه ي اشک من است بر انگشتم که خشک نمي شود ...




مــــن را هـــپنوتـــيزم کنيــــد 
خـــاطراتــــم را حـــذفـــــ کــنـــيـــد
 بـــه مــــن الــــقـــا کنــــيـــد ديــوانه ام و بـــعـــد بـــيــدارم کنــيـــد 
دنــيــاي ديــوانگــان شــيريــنتــر اســت...




تـا كي ايـن تـراژدي مسخـره زندگي را نگاه كــُنم؟!
ديــالوگ هـاي كه برايــم ديكـــته كــرده انـد؟!
اين نمــايش تكـــراري
ايـن خنده هـاي زوركي
تـا كي؟!
دلم يــك پلـان تــازه مي خــواهد..




...ايــن روزهـــا
همــه بــه مــن دلـتــنـــگــي هــديــه مـي دهنــد لطفـــا آتــش بــس




بعد از چند بار آزمايش هاي سنگين شيميايي 
فهميدم عشق حيوانات با قوي ترين اسيد ها هم از بين نميره ... 
افسوس که عشق آدم ها با بوي عطر يک غريبه سريعا از ياد ميره ...!!!



 
آن روز هاصداي تودر گوشم مي پيچيد
و خوابم مي کرد
اين شب هاصداي تودر قلبم مي پيچد
و بيدارم مي کند...




سرم گرم است، بدجور
به خيال تو...
كاش دلم هم گرم بود به وجود تو
نگو كه سرگرمي ام را با دلگرمي ام عوض كنم




بيا سرماتو پس بگيرو برو من به گرما و آرامش احتياج دارم نه يه قلب يخ....

 



نه مژده اي...
نه مسيحا نفسي...
و نه آمدني!!!
اين شد که به فال بي اعتقادم !!!!!!!!




دلکَم
ميدانَم؛توام مثل من
از بودن هاشان
از عادت دادن هاشان
از نبود هميشگي شان
از تکرار اين تابع خسته شده اي
به احترام تن زخم ديده ات؛
معادله را عوض مي کنَم
بگذار بيايند و بروند
غصه نخور

عادت را خط زده ام..! 

 

 


 

[ یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, ] [ 23:34 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]