Just to prove....

زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه ...

دستم ب دامانت...

نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت

که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت

تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما

چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت

چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی

حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت

تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من

به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی

بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت

شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل

میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت

چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو

به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت

به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین

نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت

دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست

امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت

[ شنبه 23 فروردين 1393برچسب:, ] [ 12:43 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا

فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا

مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب

فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا

کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی

نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا

نگویم جمله با من باش و ترک کامکاران کن

چو هم شاهی و هم درویش گاه آنجاو گاه اینجا

هوای ماه خرگاهی مکن ای کلبه درویش

نگنجد موکب کیوان شکوه پادشاه اینجا

توئی آن نوسفر سالک که هر شب شاهد توفیق

چراغت پیش پا دارد که راه اینجا و چاه اینجا

بیا کز دادخواهی آن دل نازک نرنجانم

کدورت را فرامش کرده با آئینه آه اینجا

 

[ جمعه 22 فروردين 1393برچسب:, ] [ 13:48 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


SEN (تــــو) !

 
Hakkını vermeli aşık olunca yanmalı çıra misali
برای عاشق شدن باید مثل چراغ بسوزی
 
Kolay kurulmuyor ilişki dediğin, işledim oya misali
گفتی که رابطه ها ساده بر قرار نمیشه،مثل عامل رای!
 
Bendeki sabrın yarısını gösterene evliya diyolar
کسی که نصف صبر منو داره مقدس میشمارنش
 
Sen de birazcık çabalasan artık, bak geldi geliyolar
توام اگه یه کمی تلاش کنی ،میتونی وانمود کنی!
 
Kötü düşleri, içi boş hayalleri, bak gördürme bana
رویاهای بد،خیال های پوچ، ببین اما به من نشون نده
 
Kalbimi kırıyorsun, bak beni üzüyorsun, yakışır mı sana
قلبمو میشکنی،منو ناراحت می کنی،ب تو میاد این کارا؟
 
Şeytan tüyü müdür? Aşk mıdır? Büyü müdür? Ben seni anlamadım
شیطان پرُت کرده؟ عشقه؟ جادو هست؟ من تورو نمی فهمم.
 
Ne yaptınsa yaptın gel kıyamadım
هر کاری کردی،برگرد،نمی تونم تحمل کنم
 
Düşman olmaz benden, kin bile tutamıyorum
من با تو دشمن نمیشم،کینه هم نمی تونم داشته باشم
 
Kalbim saf pamuktan, kimseye kızamıyorum
قلبم مثل پنبه س،نمیتونم به کسی بدی کنم
 
Hele sen, hele sen, sana kıyamıyorum
حتی تو ، حتی تو،نمی تونم تحمل کنم
 
Hele sen, hele sen, sana bayılıyorum
..حتی تو حتی تو،  تورو دوست دارم
 
[ پنج شنبه 21 فروردين 1393برچسب:, ] [ 14:43 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


پیر شدم ...

سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
منِ بیچاره همان عاشق خونین جگرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه‌ی معشوقه‌ی خود می‌گذرم ....

[ پنج شنبه 21 فروردين 1393برچسب:, ] [ 14:40 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


مرد

برای مَردی که تنها رفیقش سقف و دیواره
شباشم ابری و دلگیر، اونم از دود سیگاره
یه مَرده خسته از راهه
که خستست از زمین خوردن
که سقف آرزوهاشم ، خلاصه میشه تو مُردن 

نخواست باور کنه اینو ، که رسم روزگار اینه
که تنها همدم شبهاش ، یه مشت آهنگ غمگینه
که عشقش جا زد و رفتو ، از این غمگین ترم میشه
کسی که قصش این باشه
کسی که با یکم گریه با این آهنگ
سبک میشه...

آره دیوونگی کردی
ولی مردونگی اینه
که جز این سقف و این دیوار
کسی اشکاتو نمیبینه..
همش از خود گذشتن ها
که این خاصیت مَرده
که طعم شور هر اشکی
نمک گیرش نمیکرده...

[ شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, ] [ 19:3 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


عید هرسال

پای هفت سین تک و تنها اونقدر حالم خرابه
دیگه حتی ماهی  از دلتنگی اومده رو آبه

اگه میبینی که روزیِ خدا برات کمه
آخه چشممون به سکه های سفره ی همه

عید امسال خیلی سوت و کور تر از سالای پیشه
وقتی تنهایی  سبزه ی عید بدجوری پژمرده میشه
میدونم سال دیگم غمگین تر از سالای قبلِ پس
آرزوی سال تحویلم همون دعای قبل ِ که خدایا..

کاری کن تو چهره ی مردممون خنده رو لب باشه
نبینیم هیچ کسی محتاجِ ، یه لقمه نون شب باشه
نزار هیشکی با غم و غصه پای هفت سین بشینه
سال تحویل خاطرات مُردشو دورش بچینه..

 

[ شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, ] [ 18:57 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


انتظار

روزای خوبی تو راهه پر از آرامشه امسال

اگه تو پیش من باشی عجب سالی بشه امسال

نبینم فکر دیروزی نبینم رو لبت آهه

همیشه بعد هر سختی روزای خوبی تو راهه

یه حسی میگه که چشمام تو رو امسال می بینه

اگر چه انتظارت هم برای من شیرینه...

می خوام برگردی و دیگه نگی از پیش من میری

واسه من عید هر وقت که منو تحویل می گیری...

یه عمری منتظر بودم واسه روزی مثه امروز

تو هر جا هستی احساست به قلبم میرسه امروز

منم می خوام نو باشم مثل سالی که نو میشه

قراره دنیا آروم شه می دونم پیش تو میشه...

 

[ شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, ] [ 18:42 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


رویا

سر و سامون دادی رویامو هنوزم مست چشماتم

آخه من ک نمیفهمم چرا درگیرِ رویاتم..

یه لحظه با خودم تنهام دلم رویاتو میسازه

شدم غرق نگاهِ تو ، دلم درگیره احساسه

یه احساسی ک چشمامو با چشمات آشنا کرده

ازون روزی ک تو رفتی دلم تو این خونه دلم تنگه

دلم تنگه واسه دستات ک یک روزی تو دستام بود

دلم تنگه واسه حرفات ، واسه کارهات   ک شیرین بود

تو میدونی  ک اون حرفام همش از روی احساس بود

من میدونم ک اون حرفات واسم اسم یه رویا بود ...

خوابِ شیرینی ک هر لحظه منو یاد تو میندازه

الان رفتی و من تنهام ، میسازم با غم دوریت

غم دوریت چقد تلخه چقد سخت نبودِ تو

جای خالیت توی قلبم همیشه از تو مینویسم....

 

[ شنبه 16 فروردين 1393برچسب:, ] [ 18:31 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


چرا رفتی؟؟؟؟؟؟

چرا رفتی ؟! چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم ناشکیباست 

چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم؟

به سر سودای آغوش تو دارم

خیالت گر چه عمری یار من بود

امیدت گر چه در پندار من بود

بیا امشب شرابی دیگرم ده

ز مینای حقیقت ساقرم ده

چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

 

نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست

ندیدی جانم از غم ناشکیباست

چرا رفتی؟ چرا من بیقرارم

به سر سودای آغوش تو دارم

دل دیوانه را دیوانه تر کن

مرا از هر دو عالم بی خبر کن

 

[ جمعه 8 فروردين 1393برچسب:, ] [ 19:5 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


برایم کـــف زدند
در آغوشـم گرفتند
تایید و تشویقـــم کردند که آخر فراموشت کـردم..
دیگر تا ابد بر لـبانم لبخندی تَصنـعی مهــمان است
امـا بیـنِ خودمـان باشد ،
هـنوز تنـها دلبــرکم تو هسـتی !

باورم کن که به وسعت دریا و به اندازه ی زیبایی چشمانت
هنوز در من شمعی روشن است .
و من…
در انتهای غروب , نگاهم را بسوی مشرق چشمانت دوخته ام
تا بازتاب صداقتمان در دستان
تو تجلی کند …

[ پنج شنبه 7 فروردين 1393برچسب:, ] [ 13:17 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]