Just to prove....

زنده باد هر کی هنوز یه عاشقه ...

سونامی

گــــــاهی

احســـــــاس میکنم روی دست خدا مانده ام. . . 
خستـــــــه اش کرده ام. . .
خودش هم نمی داند

بامن چه کند! ! ! 



آنقــدر مــــرا ســ ـرد کـــرد ؛

از خــودش ... از عشـ ــق

ڪـﮧ حـــالا بــﮧ جـــاے دل بستـטּ ، یــ ــخ بستـــﮧ ام !

آهــــاے...!!! روے احســاسـ ـمـ ــ پــا نگذاریــد

لیــ ـز مے خوریـد !


 

چـِﮧ حِماقَتے ڪِـﮧ ، مے رانے ام ،

و باز اَحمَقانـﮧ مے خواهَمَت . . .

چـِﮧ غُرور بــے غِیرتے دارم مــטּ!!



خسته ام از حقیقت های تلخ...
یک دروغ شیرین بگو
بگو که بیادم هستی!!!



مرد سوپری گفت:
سیگار گران شده، ترک میکنی؟
با خود گفتم:
کاش بدانی چقدر گران تمام شد تا سیگاری شدم!


 

سیگار چه خوب درک میکند مرا
وای که چه زیبا کام می دهد این نو عروسه هر شب تنهایی هایم...
لباس سپیدش را تا صبح برایم می سوزاند...
و من تا صبح بر لبانش بوسه می زنم
چه لذتی می بریم،
او از جان مایه می گذارد و من از عمر...



ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند وچون دریا آرام شد خود را اسیر صیادان یافتند، تلاطم زندگی حکمت خداست
از خدا دل آرام بخواهیم
نه در یای آرام...



نمیدانم من به مسافر دل بستم، یا مسافر شد آنکه به او دل بستم؟!


 

چــه بیـــرحم می شوی تقــدیـــر

آنـــــــگاه کـــه می گویــــــــی :

تقصـــــیر خودتـــــ بـــــــود . .!


 

خیالت همیشه هست، اما من امروز "خودت" را می خواستم نه خیالت را...


 

درد دلت را به کسی نگو!
چون یاد می گیرند دلت را از کجا به درد آورند..!


 

من تازه از درد برگشته ام
خستــه ام…
نه تاب دلشکستگی در من است
نه طاقت فریادهای بی منطق!
آرامشم را پس بیاور..!


 

نه من دستهایش را رها میکنم نه او دلش می آید از من جدا شود!! همیشه و همه جا باهمیم،
من و تنهایی..


 

نیا باران زمین جای قشنگی نیست…من از جنس زمینم خوب میدانم که اینجا آشفته بازار است… 
دیدم عشق را در بسته های زرد و
کوچک هدیه میدادند!
دراین جا قدر مردم را به جو اندازه میگیرند… 
نیا باران زمین جای قشنگی نیست… 


 

گاهي وقتا ، بعضي چيزا غافلگيرت ميکنه ... !
مثلا يه بوسه ... !
و تا هميشه توي ذهنت مي مونه .... !
تا هميشه ....


 

مردم این شهر چقدر خوبند!!!
دیدند کفش ندارم برایم پاپوش درست کردند...


 

ه موقع ها جواب یه حرفایی،فقط یه نفس عمیقه....


 

آخه لعنتی تو که می خواستی بری،چرا انقدر واسم خاطره ساختی؟....

 


چرا نگاه می کنی؟؟؟..
تنها ندیده ای؟؟...
به من نخند......
من هم روزگاری عزیزدل کسی بودم....


 

ﻫﻮای ﺗﻮ

از دود ﺳﯿﮕﺎرم ﻫﻢ ﻣﻀﺮ ﺗﺮ اﺳﺖ

دود ﺳﯿﮕﺎر ﺑﻪ ﺳﺮﻓﻪام ﻣﯽاﻧﺪازد، ﻫﻮای ﺗﻮ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ام...


 

لبخندت را چند صباحی است ندیده ام … 
برای دلم لحظه ای بی بهانه بخند… 
بخند...
از همین فاصله ها زیبایی اش را می فهمم! 


 

دلم برای کسی تنگ شده که حتی روحش هم از این دلتنگیم خبر نداره!...



 

[ دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ] [ 22:3 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


بدون شرح ...

 




 

[ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ] [ 21:44 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


سری 5

 آهــــاے آدم هــــا !


مـــــرا ڪه هـیـچ مـقـصـدی بـه نـامـم

و هـیـچ چـشـمـے در انـتـظـارم نـیـسـت را

بـبـخـشـیـد ...

ڪہ بـا بـودنـم تـرافـیـڪ ڪـــرده ام


چـقــــدر ســـخـتــہ

منـــطـقــے فـڪـــر ڪــنــے

وقــتــے اפـــســـاســـاتـــت داره פֿـــفــت مـیــڪــنـہ .....



"مادرم" بخاطر آن روزر مرا ببخش...
درد بدنم بهانه بود...
كسي رهايم كرده كه صداي بلند گريه ام
اشك هايت را درآورد...


جای تو خالی نیست

بعد رفتنت

خاطرات تو نمیگذارند آب از آب تکان بخورد

دوره ام کرده اند

نمیگذارند نبودنت آزارم دهد

با اینهمه

اشک امانم را بریده است

چشمهای من

با خاطرات تو سازش ندارند

به گمانم ...


دلتنگی سهم ماست
از خاطراتی که دیروز "خاطره" نبودن
"زندگی" بودن...


آب از آب تکان نخورده است

از روزی که رفته ای

اشک امانم را بریده بود که نکند بروی

حالا

امانم را بریده که نکند نیایی ...


قـــهـــرها بـــهـــانــــه اســــت !!!
کسی که دوستت دارد ...
برای ماندن در بين هزاران نقطه ی سياه شب
حتی اگر یک نقطه ی سپید بیابد دلیلش می کند برای ماندن !!!
و کسی که می خواهد برود ...
در سپيدی روز حتی اگر نقطه ای سياه را هم نيابد
با انگشتش به گوشه ای اشاره می کند
که انگار نقطه ای سياه يافته !!!
کسی که رفتنی است
بــــگــــذار بـــرود !!!
رودخانه اگر عاشق دريا بود
عشقش را به چاه فاضلاب نمی داد !!!


بـــه یـــادت کــه مـی افــتــم ...
بــــرخـــاســـتـــنـــم مــشــکــل اســـت
بـــاور کـــن ...
بـــاور کـــن ...
کـــه مـــن
هــمــه لــحــظــه هــای بــی تــو بــودن را
بــا تــو بــوده ام !!!


دیوانه نمی‌گوید دوستت دارم !
دیوانه می‌رود تمام ِ دوست داشتنش را
به هر جان کندنی .....
جمع می‌کند از هر دری ......
می‌زند زیر بغل ....
می‌ریزد پای کسی که ..
قرار نیست بفهمد دوستش دارد ...



غروب غم انگيزخورشيد را زماني دوست دارم كه بدانم فردايش تو را مي بينم...


بعد از مردنم سرم را جدا کنید بگذارید روی شانه ام ، شانه ای که سر میخواست ، سری که شانه میخواست ، هر دو را برسانید به آرزو شان ... !!!



 

[ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ] [ 18:29 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


قاصدک

 من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم

قاصدک برو برو که باتو کاری ندارم
قاصدک به چشم من قصه ی یک دردی برو
میدونم برای من خبر نیاوردی برو
توی 7تا آسمون من یه ستاره ندارم
کسی که عشق من و به یاد بیاره ندارم
ندارم دلی که یک لحظه بیادم بزنه
ندارم هیچکسی رو که فک کنی یار منه

قاصدک برو برو که باتو کاری ندارم
من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم

.
.
.

خیلی وقته اونی که براش میمردم دیگه نیست
قاصدک هارو بیادش می شمردم دیگه نیست
خیلی وقته که دارم با تنهایی سر می کنم
همه ی قاصدک های شهر و پر پر می کنم

قاصدک برو برو که باتو کاری ندارم
من که یاری ندارم چشم انتظاری ندارم

 

 

[ شنبه 2 دی 1391برچسب:, ] [ 18:24 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


پــــــــــایــــــــــــان دنیام....

 می گفتن 21 دسامبر پایان دنیاست ،

خــــــندم می گرفت ...

می گفتم مگه می شه؟؟

می گفتن تقویم مایا ،

حتی نوستراداموسم پیش بینی کرده ، همون که جنگ ایران و عراقم پیش بینی کرده بود ....

باز خـــــــــندم می گرفت ...

می گفتم مگه میشه امام عصر نیومده دنیا تموم بشه ؟؟؟

حتما توطئه ای هست ...!!

راست می گفتن ... ،

خــــــــــــنده هام بیجا بود ...

دنیام تموم شد ......

عــــــشق من اونقدر مقدس بود که که پایانش تو تقویم مایا ،

هم توسط نوستراداموس پیش بینی شده بــــــــــــــــــود ....

عشق مقدس من رفت...

دنیام تموم شد ......

 

نوشته شده توسط مهران در 91/10/01

 

 

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ] [ 20:41 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


سری 4...






خــــدايا…!!!
يــکبار شــد بگــي: اي کــساني که ايمــان آورديد,حــالتــون چــطوره؟؟؟؟؟




مخـاطب خــاص برگرد
در ايــن روز باراني به يــادتم،مثل تمــــام روزهاي ديگر...
البــته...
بــاراني و آفــتابي اش فــرقي ندارد!!!
من در هر صورت بــهانه اي براي به يــاد تــــو بودن دارم




بــا مــن 
چــه كرد لبــهايت....
بعــد آن هــرچه خــوردم
تلــخ بــود !....




مُتــنفرم از ايــن که نِمــي تــوانم از تــو متــنفر باشــَــم 




وقــتي از کسي که دوستــش داري
نه اس ميــاد ,,,
نه ميــزنگه ,,,
نه حــالي ازت ميـپرســه ,,,
نگرانش نــباش !
چون همه چــي آروم و روبــراهه
حالــشم خــوبه !
واسه همــين فــــــرامــوشت کرده . . .




يـــک نـــفـــر "بــــايــــــد" بــــاشـــــد . . .




در انــتظــار هيــچ کــس نــيســتم
اما
هــنوز وقــتي نــويز مــوبايل روي اسپــيکر مــي افتد
دلــم مي لرزد
شــايد تــــــــو بــاشي.....!




دلــــم هـــواي بودن هايت را کرده 
هــــواي حرف هايت را
هــــواي دست هايت را
هــــواي عشقـــت را




يه دوربــين خــريدم
هر کاري کردم عکس ننــداخت
تا اينکه تشــخيــص لبـخـنـدشو خامــوش کردم




مــــن 'درد' ميــگم
تــــــو 'فــحش' بــده !!!




موهــاش دريــا بــود ...... دنيــامو زيــبا کرد.....
فهــميد ديــونم....... موهــاشــوو کــوتاه کرد 




تــا اين لحــظه,
هــيچ گاه براي يــک فــرد ِ "خــاص" , 
"خــاص" نــبودم . . .




اگــر روزي رســيدي که مــن نبــودم
تمــام وصــيتم به تــو ايــن است
" خــوب بــمــان "
از آن خــوب هــايي که مــن عاشــقش بــودم .... !! 




امــسال زمستون که بــرف باريد....
دســتش رو بگيريد...
بــزنيد بيرون از خــونه...
بــريد زير برف...ببوسيدش...بــبوسيدش...بــبوسيدش!...
کي مــيدونه...شــايد اين آخــرين برف دنيــا باشه!...
شــايد آخــرين برف دنياي دو نفــرتون باشه!!...
نــذاريد حــسرت بوســيدنش زير برف تو دلتــون بمونه!!!...




اي ابــر هــا نبــاريــد .!
مــن دريــا را بـه پــايــش ريختــَم ...
بــَر نگشــت !




لــرزش صدام مال ســرماي هواس ، اشــک تو چشــمام هم همــين طور ...
چــيزيم نيــست به خــدا ، من فقــط دلواپــس توام ...
لبــاس گرم تو چمــدونت گذاشــتي ؟؟؟




مــن حتي اگر بخواهم...
روزي تو را فــراموش کنم..
نميتوانم....
چون عــطر جا مانــده ي تنت
بر پــيراهنم...
هنوز مرا ديــوانه ميکند....
شــوريده و عاشــق...
درست مــثل روز اول!!!
فــراموش کردنــت امريســت مــحال !!!!




در رابــطه عاطــفي و عشــقيتون ;
خيلي رسمــي و کتــابي حــرف نزنيد
گاهي وقــتها دادن فحشــهاي ملايم و خنــده دار
رابــطه رو خيــلي گرم تر و صــميمي تر خــواهد کــرد!
باور نــداريد...امتحــان کنــيد...




هَـــــوا داره سَــــرد ميشه
مَـــــن هَــــمش نگـــــران اينم کـــــه
سَــرمــــا بخورم
سُـــــرفه کنَـــم
ولي.....
کسي نباشه که بِـــــگه
واي عشِــــقَــــم.....
تو کـــــه باز مراقب خودتــــــ نبودي.... !!




ايــنقدر نمــک نــريز...
زخــم هاي دلــم 
تازه خــوب شده ...!



دوســت داشتم .....
آخــرين نامي که بر زبــان مي آورم
نام " تــو " باشد !!!
وقــتي مي گوينــد :
بگو
" لا اله الا الله "...




خــيلي دير فهــميدم .... 
خــيلي دير .... 
"گلـــم" ، "عشقــــم" ، "عزيــــزم"
تيکــــه کلامـــش بــــــــود ....!!




ايــنها که مي نــويسم ، مــرثيه ست ،،،
براي دلي که دارد در دســتانم جــان مي کـَنـَد ...
نه ، صبـــر کن ...
اينــها فاتحــــه است ...




زيــر ســر تــواست گــريه هايم ...
بيــدار شو ، ميخــواهم بــــروم...




درد دارم ، ســرم را بــهانه ميکنم ...
تــو نمي فــهمي !!!
همه ي درد از دل و دوري ِ تــوست ...
يك لــيوان آب و يك استــامينــوفن ،،،
كه نمي توانــد دلتنــگيم را تســكين دهد !!!




لعنــتي زمــستان است
وجــز
لب هايــت
اغــوشت
نفــس هايت
هــيچ چــيزي نمي چــسبد …




وقتــــــي "رفتــــــي" تا آخــــــر "بــــــرو" . . .
وقتــــــي "مانــــــدي" تا آخــــر "بمــــان" . . .
ايــــــن تــــــن ... خستــــــه ســــــت !
از نيــــــمه رفــــــتن ها..
از نيــــــمه مانـــــدن ها..




تــمام ماجــرا همينجاست ;
من هســتم ...  تو هســتي ...
من براي هيچــکس جــز تــــــو ... 
وتــو براي هرکــسي جــز مــــــن ...!




چقدر حــقيرند مردمــاني که نه جــرات دوس داشتن دارند
نه اراده ي دوســت نداشــتن ...
نه لياقــت دوس داشــته شدن
و نه متــانت دوس داشته نشدن ...
با اين حال مــدام شعر عــاشــقانه مي خــوانند ...!!!




تلــخ شــده ام ايــن روز ها
مــثل ليــمويي چــاقو خــورده
که گوشــهء بشــقاب جــا مــانده .



هـر روز ميشکني ، ايـن دلِ شيشـه ايِ بيچـاره را ...
هــر روز تکـه هايش را بر مي دارم ..
کنار هم مي چينـم تــا دوبــاره بسازمش !!
و مـي بخشمت !
آنگاه خاطره ي کـودکي فــرياد مي کشد :
هــااااي بچـه..!!
بـازي بــا شيشه هـاي شکستـه 
" رگ هـا يت را مـي بُرَد"




"زنــدگي" و "قــهوه" ,
هــر دو "تــلخ",
"قهــوه" توســط ِ "ما" خــورده ميشود,
و "مـا"
توسط ِ "زنــدگي" . .




لعنــت بر گنــجشــک ها !!
تــو که رفــتي ؛
جــيک شــان هم در نــيامد ...



ســلامتي هر کي امشب تنهاست
سلامتي کسي که که ميتونست با هر کسي باشه
اما ترجيــح داد جاي صداي تــخت , صــداي کيبــوردش رو بشــنوه
سلامــتي هر کي وفــاداره



دخــتر عزيزم ؛
شما اول ملکه بودن خودتو ثــابت کن
بعد منتظر يک شــاهزاره با اسب سفــيد باش ...




وقــتي ميرم عکاسي
وقتي عکــاس ميــگه لبخــند بزن
من اما دلم ميــخواد زار بزنم !
زار بــزنم و تا ميتــونم زار بزنم
شايد عکــسه بدي بشه
اما مطمئــنم
حقيــقي ترين حــالته منه ...




 

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:, ] [ 16:35 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


فهیمه ....

 



 

 

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ] [ 18:5 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


سری 3 ...

 فقر اينه كه : 2 تا الگو داشته باشي و 2 تا دندون خراب توي دهنت 
فقر اينه كه : ر‍‍ژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه 
فقر اينه كه : كتابخونه ي خونه ات كوچيك تر از يخچالت باشه 



بايد پرسيد از گربه هاي له شده ي كف خيابان 
كه آن طرف خيابان چه داشت كه اين طرف نداشت ...


در روياي كودك كفاش 
هر روز قدم مي زنند مردان هزار پا...!


گله ای نیست...
خودم آرزوکردم که به هر چه دوست داری برسی
آرزویم برآورده شد ....
به "او " رسیدی


هوابرفی،چه آسمون سخاوتمندانه میباره رو سر تمام مردم شهر.براش فرقی نمیکنه که کی پولدار،کی فقیر،کی دلش شکسته،کی دل میشکنه،کی تنهاس،کی دنیا به کامش میچرخه...میباره بی هیچ منتی
آسمان معلمت باشه مهربون باش بدون اینکه بپرسی کی هستی...
شادباش روزای قشنگ برفی......


در لابه لاے دلشوره ها و ترس هایــَم، لــَب ِ پرتگاه ایستاده ام
میدانم دستم را نمیگیرے..!!
فقط مَحض ِ رضاے ِ خُدا پرتَم نکَـــטּ... ! 


خداحافظی ات عجب خرابه ای به بار آورده !
نگاه کن …
مدت هاست در تلاشند تا مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون بکشند …


یارم حاکم بود
گفتم حکمت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
گفت خشت
نمیدونست که دست من پر از دله
با خشت هم دلمو شکست هم دستو پامو
دستو دادیم به روزگار


دل شکستن سنگ نمیخواد ، دل به نگاهی سرد میشکند...


منتــظـر خداحـافظی مـن...
نبـــــــــاش...!!!
مـن هـر کـه را بـه خدا سپـردم...
پـــس نیـاورد...!


تو میگذری,

زمان میگذرد ! چه كنم با دلی

كه از تو توان گذشتنش نیست!!


چند بار نوشتمو پاک کردم، اما دیگه نوشتنم از غمم کم نمیکنه...
.
.

.
خدایا تو رو به بارانت قسم رحم کن...


شب یلدای مان ...
نه سرخی انار نه لبخند پسته ، نه شیرینی هندوانه
همه برایم بی معنی شده ، وقتی تو کنارم نیستی
بی تو یلدا زجر آورترین شب دنیاست !


پایانی برای قصه نیست ! 
چرا که نه گوسفندان عاقل میشوند و نه گرگ ها سیر ...!


چــه بــــر سر عشــــــق آمــــد ؟؟؟
کـــــــه از افسانــــه هـــــــــا …..
رسیـــد بــــه صفحـــه حــــوادث روزنـــــامه هـــــا؟؟


از اتـــاق خاطـــراتم بوی حـــلوا بلند شــده است

آرام فـــاتــحه ای بــخـــوان...

شـــاید خدا گذشـــته ام را بیــــامــــرزد!!!


کاش پدرم میفهمید !

این سیگاری که در دست من هست..

برای تفریح نیست..

غمی دارم به اندازه تفاوت نسل او تا من


اگر روزی رسیدی که من نبودم تمام وصیتم به تو این است :
” خوب بمان ” از آن خوب هایی که من عاشقش بودم … !!


چــه کـسی درک مـیـکـنـد
جـوانـی کـه در ایـن سـرما ، روی نـیـمکت پـارک نـشسته و خـیــره بـه روبـرو نـگـاه مـیـکـند…؟


آهسته گفت : "خدا نگهدارت" ...

در را بست و رفت ..

آدمها چه راحت ، مسئولیت خودشان را ..

به گردن "خدا" می اندازند ...


روز و شبا از پس هم میگذره ...
اما قلب من فکر من 
تو همین لحظه رفتنت ثابت مونده...
زمان تو اون لحظه واسه من متوقف شده 
روح من کنار مرگ اون لحظه عزادار نشسته
فقط جسمم داره ثانیه ها رو طی میکنه و فرسوده میشه از این گذر ثانیه ها...

 

 

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, ] [ 17:48 ] [ کبوتر جــــــــلد ] [ ]


صفحه قبل 1 ... 26 27 28 29 30 ... 32 صفحه بعد