فقط ب خاطر تو ....
خُــدايا
فهام بزرگترین لطف خدا ب من بود .....
خیانت است یاعدالت؟؟؟!!!
نوشت دوستت دارم و برای 2 نفر فرستاد.......
امــــــــــــــان از آن روزي کــــه از دل نـرود آنـــــــــکه از ديــــــــده رفــــت !!
می خندم !
تظاهـــــر به شادی میکنم !
حرف میزنم مثل همه ...
اما ...
خیلی وقت است مرده ام !
خیلی وقت است دلم می خواهد روزه ی سکوت بگیـرم !
دلم می خواهد ببارم ...
و کسی نپرسد چرا ... !
این روزها فقط ادای زنده ها را در میاورم ....
یکی دلش به صد دل بنده..
یکی صد دل به یک دل بنده..
یکی یه دل به یه دل میبنده و تا اخرش پایبنده..
یکی دل به هیچکی نمیبنده..
یکی نمی دونه دلش به کی بنده..
یکی هر بار به یکی دل میبنده..
یکی دل میبنده تا بخنده..
یکی هم دلش مثه من آکبنده..مونده به کی دل ببنده..!!
خواستم چشم هایش را از پشت بگیرم.....!!!
دیدم طاقت اسم هایی که میگوید را ندارم...
به من بده...آن سرطان دوست داشتني را ....
بگذار تمام ريه هايم از اين سَم پر شود...
بگذار اين سرفه هاي خشک نيمه شب ادامه داشته باشد...
بگذار باز هم آن پير مرد سيگار فروش...
از ديدن چهره ي خسته ي من اخمي کند...
وبگويد مصرفت بالاست....
و هر بار اين سؤال تکراري را ميپرسد:
غمگيني....؟
ومن در جواب ميگويم:نه،تنهايم...
دوستش دارم....
کسي غير از او به عمق تنهاييم پي نبرد...
معلم ورقه ها را داد
همـه مـرا مسخـره کـردنــد امــا بـاور کنــ درستـــ نـوشتــه بـودمــ گفته بـود جـای خـالی را بـا کـلمه مـنـاسب پـر کـنــیـدو مـن هـمه را نـوشتــم "تـــــــــــــــــــــــــــ ــو"مـگـر نـه اینکــه اینـــ جـای خـالی هـا را فـقط تــو پــر مـیکـنــی؟؟
اشك ها قطـره نيستنـد !
بلكه كلمـاتى هستنـد كه مى افتنـد ....
فقط بخاطـر اينكه :پيـدا نـميكنند كســـــى راكه معنــى اين كلمـات را بــفهمـــــد ... !!!
و اشک...
و خاطراتی مبهم از گذشته
و احساسی که ماند در کوچه های خیس سادگی ام
فرصت با تو بودن توهمی شیرین بود.
خـسـتـه ام،
کـمـی هـم بـیـشـتـر… فـراتـر از تـصـورت…
سـخـت اسـت بـرایـم تـوصـیـفـش…
تـا بـه حـال نـمـیـدانـم،
دیـده ای درمـانـدگـی و بـی قـراری هـای من را یـا نـه…؟
بـغـض فـرو خـورده در گـلـویـم
بـهـانـه گـیـری هـای دل بـی قـرارم
و یـا…غـم نـهـفـتـه در نـگـاهـم،…
کـه بـه خـدا قـسـم،
هـیـچ یـک از ایـن هـا، دیـدن نـدارد…
دلم میسوزه..
نه برای خودم..
برای دنیایی ک آلوده شد..
نه به دود..
به دروغ انسان ها..
به حس غریب مرگ رویا ها..
مـــــن
نبودنت را ، تــــــاب می آورم
رفتنت را ، تحمـــــّل میکنم ...
فراموش شدنم را ، بــــاور میکنم...
امــــــا......
فــــــراموش کردنــــــت...دیگر...کـــــارِ مــــــن
نــــــیست
گفت دهانت بوی شیر میدهد و مرا تنها گذاشت و رفت .....به او بگویید: حالا بوی سیگار, بوی مشروب , بوی دروغ هم میدهد ....
برگرد.....
خـــــدایــا...
از تجــربــه ی تنهـــایــیت...
بـــرایــــم بگــــو...
ایــن روزهــــا...
ســـراپا گـــوشــم...!!!
هنوز دروغ هایت را...
در گنـــــجه دارم...
گاهی باورشان می کنم....
و باز عاشقت می شوم ...!!!
این ویرانه است نه خانه
جایی که من هستمو تو نیستی!
هی لعنتی تــو نـیـسـتـی وَ مــَن
تــآزه بــِه وسـعـَت ایــن تــَخــت پی بــُردَم
بـــی تــو چــقــَدر بــُزرگ اَســـت...!!!
می فهمی ...!!!
من در گذشته
از آسمان به زمین تبعید شده ام
و در آینده اى نزدیک
از زمین به زیر زمین..
کاش در این میان کسى منتظرم بود..
حرف تازه اى ندارم، فقط زمستان است..
کلاه بگذار سر خاطراتى که یخ زده اند..
شاید یادت بیافتد جیب هایت را وقتى دست هایم مهمانشان بودند..
آدمها فقط آدم هستند
نه كمتر و نه بيشتر . . .
اگر كمتر از چيزهايي كه هستند نگاهشان كني، آنها را شكسته اي
و اگر بيشتر از آن، حسابشان كني، آنها تو را مي شكنند!
بين اين آدمها
فقط بايد عاقلانه زندگي كني، نه عاشقانه!
راستش نمیدانم اقرار به پشیمانی خودش پشیمانی میاورد یا نه...
اما بگذار آیینه وار اغرار کنم...
پشیمانم...
از تمام حس هایی که نثار این یخ بسته های سنگی کردم...
از تمام لبخند هایی که با تایید اهل دل به روترشی اهل عقل زدم
از تمام سادگی های بی جواب مانده ام...
از تمام نیمه های پر لیوان ها که دیدم...
سخت...
پشیمانم...!
پشیمان میشوم شاید...
از اینکه ماندم و رفتی...
حسادت میکنم به آینه ی اتاقت
که مجبور نیست برای دیدنت
وقت قبلی بگیرد!
من از تو دست نمیکشم،دنیا بخاد فاصله شه اونو به آتیش میکشم....
احساسمـ مُـــرد
پُشـــت یــڪــ بُغض
بُغضـــے بـ ه تلخـے نگـــاهـت
بـ ه تلخے حــرف ـهـاے نگُفتـ ه امـ
بـ ه تلخـے آرزوهـاے بـر بــاد رفـتـ ه
ڪــــاش
ڪـــاش ایـن بُغض تــرڪــ بــر مـے داشـت...
از مرگ میترسم...
فقط به خاطر گریه های مادرم...
چقدر سخته به خاطر یه نفر
تمام کسایی که تو زندگیته،خط بزنی
بعدش بفهمی خودت تو لیستی هستی
که اون به خاطر یکی دیگه خطت زده!...
مجنون همیشه مرد نیست..
گاهی مجنون دخترکی تنهاست
که زمانی لیلی کسی بوده...!
گفتی میمانی..
فقط یادت رفت بگویی در شعرهایم...!
یه جایی هم هست
بعد از کلی دویدن،یهو وامیستی!
سرتو میندازی پایین و آروم میگی:
دیگه زورم نمیرسه...
خیالـت راحـت باشـد , چیــزی نشـده
یک شکسـت عاطفـی سـاده ؛
دوستـش داشتـم , دوستـم داشت
دوستـش دارم , دیگـر دوستــم نـدارد
مانـــــده ام , رفتـــــه
... هستـــــم , ولــــی او نیـــست
به همیـن سادگی ...
فقــــط ...
فقـط یک نفــر ایـن حـوالی
بـدجــــوری...
سیگـــــــــاری شده....
بــــــــــــی تـــــــــــــو
هر شب
از خوابهایـــم
صدای گریه می آید ... !
مَــرد میـــخواهد
خـــــاطره ها را بــــدون اشــــک
مــــرور کـــردن ...
میخندم....
دیگر تب هم ندارم...
داغ هم نیستم...
دیگر به یاد تو هم نیستم....
سرد سرد شده ام....
کسی چه میداند شاید دق کرده ام ولی هنوز سیگارم روشن است ...
حتی اگر دق هم کرده باشم آن مونس همیشگیه درد هایم را رها نمیکنم...
خدایا زیر قُولت زدیـــــ؟!
گفتــــــی حـــق انتخـــابــ داری....
پس چــــــرا انتخــابــــ هایمـــان در آغـــُوش دیــگری استـــــ؟؟!
دیشَب خُدا آهسته دَر گوشَم گُفت
دیگه بَسه!!
بارانَم از اَشک هایت خجآلت می کشَد... !!!
لغتـ نامهـ هآے دنیآ را بآید آتش زد...
جلوے واژه ے نبودن نوشته اند:
"عَدم حُضور شَخصے یآ چیزے "
همیــــن!!!!
چقدر نبَودن تو را
ساده فَرض مے کنند...
دلم خون است
برای دختری که
دستانش را
چنگ می زند
پتویش را
گاز می گیرد.
نه...
بچه ای در کار نیست!
دخترک
هرشب
زیر درد نبودت
می زاید...
آنقـــدر نبـــــوﬤنـــــتــــ را گـــریـــﮧ ڪــــرﬤه امــ
ڪــﮧ چـــشمـــ هــایــمـــ ﬤیــــگر نمـﮯ بــینـﬤ!
پـــیراهنـــتـــ را میخـــــواهــــــم....
مـﮯ آورنــﬤ امـــــا....
بــــوﮮ تـــــورا نمـﮯ دهــﬤ....!
در آغــــوش ڪـــﮧ بــــــوﬤﮮ..؟؟!
خــــﬤا مـﮯ ﬤانــﬤ!
هــــوا را هــــــر چــــقــدر نفـــــس بــکــشـــی
بـــاز هــــــم بـــرای کــشیـــدنش بـــال بـــال میزنی...
مــثـــل تـــــــــــــو...
کـــه هـــر چــــقدر کـــه بــاشــی...
بــاز بــاید بـــاشی!
مـیـفهــمی چـــــه میگویــــم؟؟!!!
#بـــــــــــــودنـــت-مهــــ ــــــــم-اســـت...
آدمـــــــــآ (!)
اَز یــ ﮧ جـ ــایے بــﮧ بعـــــــــــد ؛
حالــــــــشــوלּ
دیگـ ــﮧ خوبـــــــــــ نمیـ ـشــﮧ
تو +خاطراتت +چشمانت +دستانت +لبخندت +اشکت...
چند نفر به یک نفر؟....
کلافه کرده ای مرا
چراهمیشه لبخندهایت ازجمله های من زیباتراست؟
دراین دنیاهیچ کس گرسنه نیست
همه روزی چندبارگول میخورند...
ازدستم رفتی....
کاش ازدلم هم میرفتی..
هنوزهم گاهی دلتنگ میشوم
نه برای تو
برای کسی که فکرمیکردم تویی....
دلم فریادمیخواهد...
ازآن فریادهایی که قو زمان مرگ میکشد....
پشت چراغ قرمز پسرک باچشمانی معصوم و دستانی کوچک گفت چسب زخم نمیخواهید؟
پنج تاصدتومن...
آهی کشیدم وباخودگفتم تمام چسب زخم هایت راکه بخرم نه زخم های من خوب میشود نه زخم های تو....
خوش به حالشان..
خوش به حال اونی که
وقتی در آغوشت آرام گرفت
به او میگویی:
قبل تر از تو،هیچکس نبود در افکارم...
اگر هیچ وقت بعد از هر لبخندی خدا را شکر نمیکنید
حقی نخواهید داشت بعد از هر اشکی از او گله مند باشید..
جدا که شدیم
هر دو به یک احساس رسیدیم..
تو به فراغت،من به فراقت...
یک حرف تفاوت هم که مهم نیست!
ساکت که میشی میزارن پای جوابه نداشتت
عمرا که بفهمن داری حرمت هارونگه میداری...
حرفش راساده گفت!
من لایق تونیستم!
نمیدانم خواست لیاقتم رابه من یادآوری کند یا
خیانت خودش راتوجیه
وقتی عصبی و دلتنگم
دوست دارم با لگد برم تو صورت اینایی که دید قشنگی نسبت به زندگی دارن!
کجا دستاتو گم کردم ک پایان من اینجا شد؟!؟!؟!؟
בوبـآره בلــم شکســتــ
از همــآטּ جــآے قبــلـــے
کــآشــ مــے شــد آפֿـــر اسمتــ نقطـــﮧ گــذآشتــ
تــآ בیگــر شــروعــ نشــوے
کــآشــ مـــے شــد فریــآב بزنــمــ !
نقطـــﮧ... تــه פֿــــط......
امــــروز کــه دیدمتـــــ دلــــــم مثلــــ قبــل ها نلـــرزیــــد....
فقــــــــــط دردمــــــ آمـــد
از اینــکه عمـــرم را بــــرایـــــ کســــــــی تــلـف میکردم کــــه...
عــــــــــــــــمرش کســـــــــه دیگـــــــــه بــــــــــــــود!!!
فلسفه نباف شاعر!
چه ممکن - چه محال
چه جبر - چه اختیار
چه هر کووفت دیگری...؛
او
رفته است دیگر!
پایـیـز ، مِهـرَتـــ همیــסּ بــود ؟
نـه از بـارانَتـــ خبــرے شـد ...
نـه خِشـــ خِشـــ بــرگهــا ...
نـه ڪـــوچ پَــرستــــوهــا ...
چـه هیـزم تـَرے بـه تــو فـروختــه ایـم ڪه
تنهــا دلـتـنگیـتـــ را نصیبمـ كردے ... ؟
مــــیـدانـــی ؟
همه را امـــتــحــــان کـــــــرده ام !
قرص خــــواب و مُـسَکـِن
...
روانـشـنــــاس .
خــــنـــده هـای زورکــــی . . .
هـنـدزفـری تـوی گـوش و گــــریــه کـردن
دوســتـــــــــــان جـــــدیــد . . .
دل من این حــــــــــــــرفـهـا حـــالـیـش نـمیشود !
تو را مـیـخــــــــــواهـم . . .
بـــــــرگــــــــرد ....
چـه بـــا صـلابــت حـــکم مـی دهــی !
کـه ،
حــــواســت را جــــمع کـن ...!
و مــن مــی مــــانـــم ،
کـه چـــگونـه جـــمعـش کـــــنـم !
وقــــتـی ..
تمـامش ..
پیــش ِ تــــوسـت !
تنها که باشی
گاهی آرزو میکنی ،یک نفر اسمت را صدا کند!
حتی اشتباهی..
مدام میگفت خیالت تخت،من وفا دارم!
و من چه ساده لوحانه خیالم را تختی کردم برای عشق بازی او با دیگری...
یه وقتایی حس آخرین بیسکوییت مونده تو بسته ساقه طلایی رو دارم!
شکسته و تنها..
ته دیگ "عشق اول" را هرچقدر بسابی،
چه با اسکاج_دوست داشتن های بعدی،
چه با سیم_ظرفشویی عاشق شدن های بعدی،
از دلت پاک نمی شود..
حالا تو هی بساب و از صدای ناهنجارش سردرد بگیر..
یه لیوان آب لطفا!
میخوام بغضمو قورت بدم..
"اغوش من"
سر زمین تو بود... کاش کمی عرق میهن پرستی داشتی...
وطن فروش!
می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من،با دلم،با احساسم کردند
و مرا در دوردست خودم تنها گذاشتند.
من امروز به پایان خودم نزدیکم..
پروردگارا به من بیاموز در این فرصت حیاتم
آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند...
تو چه میفهمی حال و روز کسی را ک دیگر هیچ نگاهی دلش را نمیلرزاند....
از روزی میترسـم
که وقتی بهم میگه ؛ دوستت دارم
یاد ِ تــــو بیوفتم ؛ میترسم از فردایی که اسم تورو زیر لب زمزمه کنم ؛ به جای تو ؛ او بگه جونم!! میترسم از اینکه تو خواب دستای تورو بگیرم ؛ اسم تورو صدا کنم اما اون من و از خواب بیدار کنه و بگه چیزی نیست ، من اینجام ، پیشت!! اون روز روزیه که من به اون ، به زندگیم خیانت کردم !! چه تو خواب چه تو بیداری !
دِلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد،
امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر...
فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمی فهمــد...
این زخم ها نمک کم داشت....
که پاشیدی.....
چشمانم را میبندم.....
نقابت را بردار.....
بگذار صورتت هوایی بخورد....
پیاز هم که خورد میکنی، برایش اشک میریزی....
از پیاز هم کمتر بودم....
مرا خرد کردی و خندیدی....
این روز ها اگر کسی گفت عاشقتم.....
بپرس: تا ساعت چند؟!....
زیر چشم ارزوهایم کبود شده...!!!
سیلی محکمی بود باور بی وفایی اش...
هیچکس نفهمید زلیخا مرد بود!
مردانگی میخواهد پای عشقی بسوزی که هر دم پست بزند...
تو دروغگو نیستی!
من حواسم پرت است!
گفته بودی دوستم داری بی اندازه..!
خوب که فکر میکنم،تازه میفهمم که "بی اندازه"
یعنی چه!...
داشت از تنهاییش میگفت اما
صدای بوق پشت خطی،امانش را بریده بود!..
بعد از خداحافظیت من،من نبودم!
بم بودم بعد از زلزله...!
کنار پنجره سیگار میکشید..
غمگین و خسته بود.
آنقدر غمگین که فراموش کرد بعد از آخرین پک،ته سیگارش را به پایین پرت کند..
نه خودش را!...
ساعت 5 صبح است..
پدرم صبحانه میخورد و من شام!
به تفاوت نسل ها می اندیشم..
به رنجهایم..
به رنجهایش..
اگه دارم دنبالت میام،فقط حرفتو گوش کردم.....
آخه خودت گفتی برو دنبال زندگیت....
با تمـام مـداد رنگـی هـای دنـیا
بـه هـر زبـانی که بـدانی یـا نـدانی !
خـالی از هـرتشبیه و استعـاره و ایهـام …
تنهـا یکــ جملـه برایـت خـواهـم نوشت :
باتمام خوبی ها وبدیهایت،باتمام سادگی هایم
دوستت دارم خاص ترین مخـاطب خـاص دنیـا !
من که نباشم دنیا یک "من" کم دارد
تو که نباشی من یک "دنیا" کم دارم . . .
خواستم با یکی دردودل کنم.
اول پرسیدم:سیگار داری؟
گفت:میخوای بکشی؟
گفتم:نه!
تو بکش طاقت حرفامو داشته باشی...!
Only 4 Fahime .....
گریه نمیکنم..
فقط گاهی دلتنگ ِ آهنگ ِ موهایم می شوم !
وقتی تو ،
نوازشَش میکردی ..
کاش غم وغصه هم قیمتی داشت. مجانی است لعنتی، همه می خورند....!
تلـــخ می گـذرنـد !
این روزهــا را مـیگــویــم ..
کـه قـرار است از تــو
که آرام ِجـان ِ لحـظه هـایـم بـوده ای
بــــرای ِ دلــــم
یک انسـان ِ معــمولـی بســازم !!
میــان ِ نــامـه هــایــت مـی نــوشــتی : زنــــدگی زیبـــاسـت...
و من هـــم زنــــدگی را ، در تــــو مــی دیـــــدم .
بـــرو اســتـاد ِ خــــوبــی هـا !
بـه من درس ِ وفـــا دادی !
و من هــم خـــوب فهـــمیــدم
وفــــا یعنــی : خـــداحـــافــــظ !!!
گـاهـی بــایـد رفـت ،
و بعضـی چیــزهــای ِ بُـردنـی را ، بــا خــود بــرد !
مثل یــــــاد..
مثل غــرور..
و آنچـه مـانــدنـی ست را ، جـــا گــذاشت...
مثل خاطره..
مثل لبخند..
...
رفـتـنت ، مـــانـدنی می شود ، وقـتی که نبـــایــد بــــــروی ،
بــــروی...
و مـانـدنــت ، رفـتنی می شود ، وقتی که نبــایـد بمـانی ،
بمــانی...
این روزا فقط کافیه که حضور نداشته باشی..
فراموشت نمیکنن...بلکه برات یه جایگزین انتخاب می کنن که سرگرم بشن..بعد تو دلشون میگن:گور باباش...
اگه یکی باشه که منو بفهمه،براش غرورمو بهم می زنم...گریه که سهله!..
این بی قراری ها دست من نیست...
باور کن عاقل ترین آدما هم گاهی دلتنگ خاطرات احمقانشون می شوند..!
تا دلم می گیرد کسی از من می پرسد علتش را،در جواب با آهی بلند می گویم:هیچ...
میدانی این هیچ،خیلی حرف ها دارد...
مثل تمام زندگی "من" که هیچ است....
کاش میشد لاغـــــــــر کنم! خیلی لاغـــــــــر بیــــست کیلو بشم ! ده کیلو بشم ! نــه ! سنگـــینه براش پنــــج کیلو بشم تا دوباره برم رو "پاهای مــــامــــانم " بخـــــوابم...
هر چيز را هم که "تقصير" مــن بيندازی
"عاشق" شدن من ، تقصير تو بود . . .
بي انصاف...
دِلـَـــــمــ ؛
گـ ـاهـــــے مـــ ـــیــگــــــیـــ ـرَد !
گـ ـاهے میــ ـسوزَد !
و حَــــ ـــتے گــ ـاهے ،
گــ ـاهے نـَ ـه
خیــلے وَقتـــ هـآ میـــ ـشِکَند !
امــ ـا هَــــنـــــ ـوز مے تَـــ ـــپـــَــد به خـــــُدا
در کـودکـی در کـدآم بـآزی راهـت نـدآدنـد!
کـه امـروز انـقـد دیـوآنـه وآر تـشـنـه بـآزی کـردن بــا آدم هآیی...!
گـــریـ ه کـــردن
خــُرد شــدَن
کــآفی نیســـت
در جـــــوآب رفتنِ تـــو
فقط بــــآید مـــُرد. . . .!
وقتی که چشم بسته
روی طنابی که یک سرش در دست تو بود،
بند بازی می کردم…
دریافتم که همیشه در عشق،
مساله اعتماد بوده است.
میان چشم های بسته من و
دست های لرزان تو!!!
تو بیا،
من می شوم مجنونت
اصلآ می شوم سهرابت
بگویید نوش دارو هم پذیرفته می شود!
حتی بعد از مرگم...
زین پس تنها ادامه میدهم در زیر باران…..!
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم…..
میخواهم تنهاییم را به رخ این هوای۲نفره بکشم….!!
باران نیا….
من نه چتر دارم نه یار….
نبار لعنتی”من” دیگر “ما” نیستم….
گاهی حــــرف ها وزن ندارد …
ریتم ندارد …
آهنگ ندارد …
اما خوب گوش کن …
درد دارند …
دلم تنگـ ـ استـ ـ
آنقدر تنگـ ـ
کـ ه
حتے
تو هم در آن جـ ـآ نمےشَوے